خب4شنبه زن دادش کبیرشان رفتند و چون شب شد و خسبیدیم تا صبح کوچیکه دماغش گرفت و نذاشت بخابم. ساعت10 پیش از خاب هم ابجی ف زنگ زد که جواب داد و کلی انرژی منفی از مریضی پسر خاهر ص و اینا...قبلشم مادرشوهر زنگیدم ک دستشو گچ گرفتند.بعد صبح سرماخورده بلند شدم. سرم داشت از درد منفجر میشد و اندازه ی کوه شده بود و گردنم درد می کرد. اصلا حال نداشتم از جا پاشم و دوس داشتم همش بخابم..هر دورو غالب شیر دادم و گفتم چ کنم. چهارشنبه 24 خرداد 96...
برچسب : نویسنده : rahgozar9563 بازدید : 2
و شبی ست به ماه................ای وای مادرم! مادر در عین ناباوری ما رو ترک کرد..مادرم روحت شاد! چهارشنبه 24 خرداد 96...
برچسب : نویسنده : rahgozar9563 بازدید : 68
برچسب : نویسنده : rahgozar9563 بازدید : 95
اینستا اوتیسم یلدای من داشت خاطراتش رو میگفت که نظرات خوانندگان تند بود و قلمش رو عوض کرد و تمام پستها رو دلیت...
چرا ما ایرانیها امنیت خاطر نداریم؟ چرا به دیگران اجازه راحت بودن نمیدیم...ی جوری خفقان درونی داریم که با ما بزرگ میشه
چهارشنبه 24 خرداد 96...برچسب : نویسنده : rahgozar9563 بازدید : 98
» نمایش این صفحه بدین معناست که نویسنده وبلاگ یک مطلب را بصورت رمزدار درج کرده است و برای مشاهده کامل مطلب نیازمند آن هستید که کلمه عبور مرتبط با این مطلب را دانسته و وارد کنید.
چهارشنبه 24 خرداد 96...آدم دچار تناقض و تعارض میشه. خدا هوای ما رو داشته باش لطفا
برچسب : تولد, نویسنده : rahgozar9563 بازدید : 108