چهارشنبه 24 خرداد 96

ساخت وبلاگ

خب4شنبه زن دادش کبیرشان رفتند و چون شب شد و خسبیدیم تا صبح کوچیکه دماغش گرفت و نذاشت بخابم. ساعت10 پیش از خاب هم ابجی ف زنگ زد که جواب داد و کلی انرژی منفی از مریضی پسر خاهر ص و اینا...قبلشم مادرشوهر زنگیدم ک دستشو گچ گرفتند.بعد صبح سرماخورده بلند شدم. سرم داشت از درد منفجر میشد و اندازه ی کوه شده بود و گردنم درد می کرد. اصلا حال نداشتم از جا پاشم و دوس داشتم همش بخابم..هر دورو غالب شیر دادم و گفتم چ کنم. چهارشنبه 24 خرداد 96...
ما را در سایت چهارشنبه 24 خرداد 96 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rahgozar9563 بازدید : 2 تاريخ : سه شنبه 18 ارديبهشت 1403 ساعت: 13:21

و شبی ست به ماه................ای وای مادرم! مادر در عین ناباوری ما رو ترک کرد..مادرم روحت شاد! چهارشنبه 24 خرداد 96...
ما را در سایت چهارشنبه 24 خرداد 96 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rahgozar9563 بازدید : 68 تاريخ : شنبه 4 تير 1401 ساعت: 15:29

-------------------------------- ی چیزی تو مجالس خصوص محافل عزاداری منو اذیت میکنه و اون کارداشتن خا چهارشنبه 24 خرداد 96...ادامه مطلب
ما را در سایت چهارشنبه 24 خرداد 96 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rahgozar9563 بازدید : 95 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 12:38

ی پزشک بود که خاطرات مطبش رو میخوند و من دوست داشتم...بعد چند سال یهو بدلایل شخصی وبلاگش رو بست.

اینستا اوتیسم یلدای من داشت خاطراتش رو میگفت که نظرات خوانندگان تند بود و قلمش رو عوض کرد و تمام پستها رو دلیت...

چرا ما ایرانیها امنیت خاطر نداریم؟ چرا به دیگران اجازه راحت بودن نمیدیم...ی جوری خفقان درونی داریم که با ما بزرگ میشه

چهارشنبه 24 خرداد 96...
ما را در سایت چهارشنبه 24 خرداد 96 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rahgozar9563 بازدید : 98 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 12:38

» نمایش این صفحه بدین معناست که نویسنده وبلاگ یک مطلب را بصورت رمزدار درج کرده است و برای مشاهده کامل مطلب نیازمند آن هستید که کلمه عبور مرتبط با این مطلب را دانسته و وارد کنید.

چهارشنبه 24 خرداد 96...
ما را در سایت چهارشنبه 24 خرداد 96 دنبال می کنید

برچسب : نکات,مهمانداری, نویسنده : rahgozar9563 بازدید : 86 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 2:30

  دیروز اس دادم به مادرها برای استخر. کسی جواب نداد.این یعنی نمیخاستن بیان. فقط مامان فاطمه ش گفت دخترم میاد. مامان فاطمه اس هم گفت ترجیح میدم خودمم باشم.مامان زهرا هم با ی ادبیاتی گفت چرا الان میگید؟ دیره. حالا زنگ بزنم باباش. منم دیدم مامان این زهرا اینجوری حرف زد-در حالی که دختر خودش آتیش استخر رو روشن کرد-کلا منصرف شد. با ماشین خودمم میشد ولی مسوولیت داشت.پس گفتم اولویت با خانواده خودم.زنگ زدم چهارشنبه 24 خرداد 96...ادامه مطلب
ما را در سایت چهارشنبه 24 خرداد 96 دنبال می کنید

برچسب : یکشنبه,مرداد, نویسنده : rahgozar9563 بازدید : 135 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 2:30

آدما رسما قاطی کردند: یکی میره دختر 7 ماهه رو میذاره تو ماشین تا کباب شه طفلی، یکی میره دفاع تا سرش رو بذارن رو سینه ش. پستی اولی کجا و غیرت دومی؟؟

آدم دچار تناقض و تعارض میشه. خدا هوای ما رو داشته باش لطفا


برچسب‌ها: غیرت چهارشنبه 24 خرداد 96...
ما را در سایت چهارشنبه 24 خرداد 96 دنبال می کنید

برچسب : پستی,غیرت, نویسنده : rahgozar9563 بازدید : 131 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 2:30

دوشنبه صبح کمی کمک مادر کردم. دکوراسیون اجاق گاز رو عوض کردم و آشپزخانه رو آب گرفتم. مامان هم خیلی خوشحال شد. چون شستن زیر اجاق شده بود دغدغه اش.لباسامم شستم.سه شنبه هم گذشت و امروز رسیدیم به چهارشنبه. عصر قراره برم استخر. بعدش هم خرید ظرف ی بار مصرف و وسایل تولد. میخام در یک عملیات غیرمنتظره برای دومین بار تولدم رو جشن بگیرم.بار اول توی خابگاه جشن گرفتم. ی کیک گرفتم و با هم اتاقی ها  رفیق شیش ها. چهارشنبه 24 خرداد 96...ادامه مطلب
ما را در سایت چهارشنبه 24 خرداد 96 دنبال می کنید

برچسب : چهارشنبه,مرداد, نویسنده : rahgozar9563 بازدید : 106 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 2:30

چهارشنبه عصر به سرم د برم استخر. تنها بودم. ب خاهر ص زنگ زدم گفت میاد. رفتیم استخر و خوب بود. فاطمه رو هم آورد. کلا فکر کردم بچه های دهه 80 باید خیلی خوش شانس باشند؛ این شخصیت مداری و وقت و هزینه ای که مادرای الان می کنند برای بچه هاشون، اگه دهه های 60 داشتند دنیا رو می ترکوندند...افسوس... بعد استخر  رفتیم بازار. من ماسک ذغال خریدم.بین ماسک آلوئه ورا و ذغال مردد بودم. ولی چون تبلیغ ذغال رو زیاد شن چهارشنبه 24 خرداد 96...ادامه مطلب
ما را در سایت چهارشنبه 24 خرداد 96 دنبال می کنید

برچسب : شنبه,مرداد, نویسنده : rahgozar9563 بازدید : 112 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 2:30

من تصمیمم برای تولدم دورهمی خانوادگی بود. برای خرید کیک اون قنادی رفتم ک روز قبلش رفته بودم. همون کیکها بودند. فروشنده گفت تازه پختن و فقط قرمزه مال دیروزه. ولی حتا دکورش ی میل فرق نکرده بود با دیروز. با خاهر ص رفتیم ی میدان دورتر...کیک های قلبیش قشنگ بودن ولی کوچیک. ی مدل سلیقم شد ک سفارشی بود.بزرگترین کیک رو برداشتم که برای دوستامم بذارم. فشفشه هم خریدیم.آخر شب هم ژله درست کردم. صبح زود خونه سبز چهارشنبه 24 خرداد 96...ادامه مطلب
ما را در سایت چهارشنبه 24 خرداد 96 دنبال می کنید

برچسب : تولد, نویسنده : rahgozar9563 بازدید : 108 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 2:30